مرثیه ای بر روی شعر حمیدرضا برقعی
مـشك بـرداشت كه سیـراب كـند دریـا را رفـت تـا تـشنـگیاش آب كـند دریـا را آب روشن شد و عكـس قـمر افتاد در آب مـاه میخواست كه مهتاب كند دریا را تـشنه میخواست ببیند لـب او را دریا پس ننوشید ...