تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی و بی كلام همین قطعه
نمردم تا سیاهی جان بگیرد كه جان دادم كه تا تاریكی بمیرد مشو در ماتم مردان سیه پوش مكن آیین یاران را فراموش من آن برفم كه بر من تافت خورشید پس از مرگ از رگم سیلاب جوشید از آن زندان برفی وارهیدم ...