تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی و بی كلام همین قطعه
اشك سحر زداید از لوح دل سیاهی خرم كند چمن را باران صبحگاهی عمری ز مهرت ای مه شب تا سحر نخفتم دعوی ز دیده من و ز اختران گواهی چون زلف و عارض او چشمی ندیده هرگز صبحی بدین سپیدی شامی بدان سیاهی ...