«هوشنگ پناهی» توسط آدمرباها دزدیده شدهاست. او برادر خلبان بازنشستهای به نام «كامران» است. كامران در راه بازگشت از خارج از كشور با «سربازرس كمالی» آشنا میشود و ... .
سربازرس كمالی متوجه میشود هوشنگ را اشتباهی بهجای برادر كوچكترش «كیانوش» دزدیدهاند. خانوادهی پناهی قرار بود با پولی كه كامران به حسابهای داخلی خود واریز میكند، یك شركت هوایی تأسیس كنند و آدمرباها ...