روای داستان پسربچه ای به نام «علی» می گوید: «زمان جنگ بود. یك روز با خبر شدیم كه چند كوماندوی عراقی كه اسیر بوده اند، فرار كرده اند و هیچ كس از مخفیگاه آنها اطلاعی ندارد...»
... من و دوستانم برای اینكه خودی نشان بدهیم، تصمیم گرفتیم مخفیگاه آنها را پیدا كنیم. یك روز، به طور اتفاقی، متوجه شدم كه یكی از آنها در آبانبار قدیمی شهر پنهان شده است. من مخفیگاه او را كشف كرده ...