مردی تاجر دو خدمتكار دارد. یكی پیرزنی حسود و بدذات و دیگری مردی جوان و خوش قلب. تاجر به سفر حج می رود و خانه و خانواده اش را نزد مرد جوان امانت می سپارد. پیرزن خدمتكار به خاطر حسادت قصد فریب جوان را دارد؛ تا اینكه...
خدمتكار جوان در بازار از پندفروش سه پند می خرد! كه دو پند اخلاقی بسیار به كارش می آید و باعث می شود او از مرگ بگریزد.