«لویی تورِن» در خیابان سَن مارتین پاریس یه قتل رسید و كمیسر «مَگره» برای پیدا كردن قاتل او شروع به تحقیق كرد. لویی سه سال قبل، كار خود را از دست داده بود و روی نیمكت بلوارها وقت گذرانی می كرد؛ اما معلوم نبود كه درآمدش از كجا تأمین میشود.
او حتی یك اتاق برای انزوای خودش اجاره كرده بود و رها از هر قید و بندی، كفش های زرد می پوشید. دخترش «مونیكا» و نامزدش «آلبر» همه ی این ها را فهمیده بودند. از همین رو، آلبر از لویی حق السكوت می گرفت ...