پس از آمدن گوهر و بی بی آفاق به شهر، گوهر با صمد ازدواج میكند. ولی صمد از سوی وثوق به كارهای خطرناكی گمارده میشود. بی بی آفاق در حادثه آتش سوزی تكیهاش میمیرد و اعتمادالتجار ملكی را به گوهر بخشیده تا تكیه محرم را دوباره برپا كند.
«بی بی آفاق» پیرزن پردل و جرأتی است كه همراه نوهاش «گوهر» به خاطر ظلم اربابها، ناچار به شهر میآید و در خانه «حاج یونس محضردار» مشغول به كار میشود. اما او هم به زودی از كشور تبعید شده و یك درشكه ...