پیرزنی به نام «میس اسمیت» به اسكاتلندیارد رفته و گزارش قتل همسایهاش «لیدی دوشز» را میدهد. او معتقد است كه «سِر جی.سین.داین» شوهر لیدی او را كشته است. اما پلیس متوجه میشود كه اینها توهمات ناشی از فضولی پیرزنهای منزل روبهرویی بوده است.
«جری» در حال گفتوگو با سربازرس «جیبی» است. سربازرس از این كه اسكاتلندیارد لندن این قدر سوت و كور است و هیچ قتل و جنایتی وجود ندارد، اظهار تعجب میكند. در این هنگام پیرزنی به نام «میس اسمیت» وارد ...