باران تندی می بارد و زمان زایمان معصومه، همسر عبدالحسین، فرارسیده است. او برای آوردن قابله به دِه بالا می رود و اواخر شب برمی گردد...
او دلیل دیرآمدنش را تعریف می كند كه چطور مجبور شده با روستاییان علیه نوكران خان بجنگد و سرانجام توسط یكی از آدمهای خان شناسایی شده است. در این میان خانواده «عبدالحسین» برای در امان ماندن از انتقام ...