از همه ثروت و داراییهای پدر «جلالالدین» تنها یك باب خانه به او تعلق گرفته كه بخشی از آن هم وقف امور خیریه شده است. وی با دیدن دوست قدیمیاش تصمیم میگیرد به طریق قانونی و با تنظیم شكایتنامهای مانع اجرای وصیتنامه شود.
«جلالالدین» و همسرش «فخری خانم» برای قرائت وصیتنامه پدر جلال، بعد از بیست سال به شیراز میروند. در حضور همسایهها وصیتنامه خوانده میشود. اما همه اموال مرحوم «ضیاءالدین» بعد از وقف بیست ساله، ...