«كچلِ زالِ سیاه» با ننه پیرش زندگی می كند و هیچ كار و باری ندارد، مگر اینكه ترك های در و دیوار را بشمرد، اما یك شب ناگهان به سرش می زند كه كاری برای خودش دست و پا كند و سر و سامانی بگیرد و زندگی راه بیندازد....
پس سر صندوقچه قدیمی پدرش می رود تا ببیند چه دستگیرش می شود كه غیر از یك تفنگ چیزی گیرش نمیآید. از قضا «زال سیاه» با همان تفنگ قدیمی كه از پدرش به ارث باقی مانده بود، به شكار می رود و جانور عجیب ...