«تومك» نوجوانی است كه در یك روستا مغازه ی بقالی دارد. او آرزو دارد دلتنگی هایش را با سفر به دور دنیا كمتر كند؛ روزی «هانا» دختری نوجوان به فروشگاه او می آید تا از تومك آب نبات بخرد. تومك عاشق دختر می شود و ....
«هانا» به تومك می گوید رودخانه ای به نام «رودخانه ی وارونه» وجود دارد كه هر كسی از آب آن بنوشد، عمرش جاودانه می شود. تومك كه علاقه دارد تا دنیا را ببیند و از طرفی عاشق دختر نیز شده است، تصمیم می ...