«بیدل دهلوی» در محافل شعری هند می درخشد. با گذر زمان شاعر مشهوری میشود. طی سفرش به شهری دورافتاده میرسد و آنجا «ماه بانو» را میبیند و عاشقش میشود....
«میرزا عبدالقادر»، عموی بیدل، او را از درس خواندن در مدرسه بازمیدارد و تصمیم می گیرد خودش به او درس بدهد. بیدل افزونبر آموزشهای عمویش، در جلسههای «شیخ كمال» و كلاسهای خوشنویسی «شاه فاضل» نیز ...