«ویكتور» میخواهد اثاث خانه پدرش را بفروشد. همسرش «استر» از «والتر»، برادر ویكتور، متنفر است؛ چراكه توانسته درس بخواند و ثروتمند شود. وی معتقد است كه اثاثیه پدری متعلق به ویكتور است و والتر از آنها سهمی ندارد. در این زمان والتر سر میرسد.
«ویكتور» و همسرش «اِستر» منتظر سمسار هستند تا وسایل خانه پدری ویكتور را بفروشند. استر از ویكتور میخواهد وسایل را ارزان نفروشد. آنها درباره مسائل مختلف با هم بحث می كنند. استر از «والتر»، برادر ویكتور، ...