ماجرا را باب روایت میكند: «مربیام، دونی، و رئیس ورزشگاه به من گفتند كه دیگر برای بوكس پیر شدهام و باید قهرمانی را به اَندریكس واگذار كنم.»
من كه خود را در موقعیت بدی میدیدم، اندریكس را به قتل رساندم و صحنه را به گونهای بازسازی كردم كه یك سانحهی رانندگی به حساب بیاید. بعد از آن، رئیس و دونی خبر دادند كه باید با پتروجی مسابقه بدهم ...