«سلیم خان» مرد بانفوذ و ثروتمندی است كه علاقه زیادی به شكار دارد. روزی در شكارگاه خرس مادهای را با گلوله مجروح میكند و تولهاش را به آبادی میآورد تا به دست دخترش «رخساره» بسپارد؛ اما ماده خرس زخمی به خاطر تولهاش به آبادی بازمیگردد.
«مشیر خان» مالك قسمت دیگری از زمینهای آبادی كه بر سر یك قطعه زمین با «سلیم خان» بحث و جدل دارد، به او خبر میدهد كه زمینهای كشاورزیاش زیر و رو شده است. سلیم خان معتقد است مادهخرس برای به دست ...