• 4 قطعه
  • 51 دقیقه
  • ارباب خسیس و نوجوان زیرك

    روزگاری اربابی بود كه ثروت فراوانی داشت و مردم برای او كار می كردند. در میان آنان پسری فقیر بود كه ارباب به او كمی نان و مقداری پول می داد.

    اطلاعات تکمیلی

    • نوع متن: متن اصلی
    • ترجمه / اقتباس شنیداری: محمدحسین كیانپور
    • قالب كتاب گویا: روایی
    • تهیه كننده برنامه/نمایش رادیویی: رضوان موسوی
    • سردبیر رادیویی: محمدحسین كیانپور
    • تهیه كننده كتاب گویا: منصوره وهابی
    • دبیر سرویس: سارا عشقی نیا
    • رده سنی: عمومی
    • راوی: محمدرضا سرشار
    • كلید واژه: خسیس,فقیر و ثروتمند
    • نام سریالی(نام طرح مشترك): قصه ی ظهر جمعه
    • منبع: رادیو ایران
    • نوع مرجع (نمایشنامه-نمایش رادیویی - برنامه-كتاب-فیلم): برنامه
    • آسیب ها: یاس و ناامیدی
    • ملیت: فارسی
    • داستان: داستان كوتاه
    • پیشنهاد ما: انسانهای نادان در هر جایگاه و مرتبه ای كه باشن، با انجام رفتارهای نادرست، خودِ واقعی شون رو به نمایش می ذارن و به قولی، دستشون رو برای دیگران رو می كنن. چه خوبه انسانها گاه خودشون رو جای همدیگه بذارن و تو موقعیتهای مختلف خودشون رو محك بزنن؛ با این كار متوجه خیلی از اشتباهاتشون می شن. از شما دعوت می كنم این كتاب رو بشنوید.
    • موضوع فرعی منظومه محتوایی: 244-فرهنگی/تعلیم و تربیت/کتاب و کتاب خوانی
    • سال تولید: 1374

    نانها آنقدر خشك بود كه شبی دندان او را شكست. پسر ارباب نیز كنار او بود و با دیدن دندان شكسته ی او خندید. پسرك نان خشك را به سوی او پرتاب كرد. صورت پسر ارباب زخمی شد و او گریان، شكایت به پدر برد. ...

    اطلاعات بیشتر

    |