سپیدار بزرگ مدرسه درست روبهروی كلاس ما بود. تماشای اون، بهویژه در فصل بهار بسیار لذتبخش بود. اما یك روز اتفاق عجیبی افتاد....
... صبح زود راهی مدرسه شدم و وقتی به مدرسه رسیدم، سعید و غلام رو دیدم كه پای سپیدار ایستاده و بهش خیره شده بودن. اونا گفتن كه شاید دیگه نتونن اونو ببینن و اینكه قراره این درخت رو قطع كنن. حسابی به ...