در یك شب بارانی كه نرگس و شهریار از شبشعر به خانه بر میگشتند، با صحنه تصادف مواجه می شوند...
در مسیر برگشت، آنها به مادر و دختری میرسند كه تصادف كردهاند. آنها را به بیمارستان میرسانند و به خانه برمیگردند و باز هم همان بحثهای همیشگی و قهر چندساعته شهریار از خانه و رفتن به باشگاه ورزشی ...