«مراد» با دردسر فراوان ماشین قراضهاش را آماده میكند تا با همسرش «همدم» برای دیدن برادرزادهاش «پرویز» كه از آمریكا برگشته است؛ راهی فرودگاه شوند. از طرفی «قباد» پدر پرویز با همسرش «نازی» در فرودگاه منتظر آمدن پسرشان هستند.
سرانجام هواپیما فرود میآید و مسافرانش وارد سالن انتظار میشوند. «مراد» و «همدم» آنقدر دیر به فرودگاه میرسند كه همه استقبالكنندگان فرودگاه را ترك كردهاند. آن دو تصمیم میگیرند تا به منزل «قباد» ...