پهلوانی غریبه وارد شهری به نام «زهرآباد» میشود كه میان «شازده» و «سالارخان» تقسیم شده است. شازده و سالارخان هركدام زورخانههای خود را دارند. آنها پهلوانها و لوطیهای اطراف را دعوت میكنند تا به جدال با یكدیگر بپردازند.
«غریبه» تصمیم میگیرد با اختلاف انداختن میان شازده و سالارخان، «فرنگیس» نامزد برادرش «فرهاد» را از چنگ شازده كه میخواهد به زور با فرنگیس ازدواج كند، فراری دهد. بعد از فراری دادن فرهاد و فرنگیس، ...