«سعیده» و «صابر» زن و شوهرند. وضع مالی خوبی هم ندارند. صابر برای گذراندن زندگی، هم در مغازه كار میكند و هم مسافركشی میكند. سعیده میخواهد خبری را به صابر بدهد، ولی باوجودِ فشارهای مالی و روانیِ صابر، میترسد كه حرفی بزند... .
سعیده برای كمك به صابر تصمیم دارد كه خیاطی كند، اما صابر میگوید كه دوست ندارد همسرش كار كند. تصمیم سعیده برای كاركردن بعد از جواب آزمایشش جدیتر شده است، چون باردار است. او باوجودِ وضعیت مالی ...