«تورج خان» در شبی از شبهای محرم خوابی میبیند و خاطرهی تعزیههای قدیم برایش زنده میشود. روز بعد «كربلایی غلام» نزد تورج میآید تا حلالیت بطلبد و راهی كربلا شود. سپس تورج به تكیه میرود تا جریان خوابش را تعریف كند كه میفهمد ....
«تورج خان» بعد از سالها عذاب وجدان، در شبی از شبهای محرّم، «سید مرتضی» را در خواب میبیند و خاطرهی تعزیه 20 سال پیش برایش زنده میشود. او با حالتی منقلب به مزار سید میرود و آنجا خاطرهی آشناییاش ...