«مرتضی افسری» برای كمك به شاگردش به بیمارستان رفت تا بتواند او را از افسردگی پس از تصادف و از دست دادن پاهایش نجات دهد؛ اما بر خلاف تصورش «پویان» حاضر نشد حرفهای او را بپذیرد. پویان از او خواست دیگر به دیدارش نرود.
چند روز بعد مرتضی به پیشنهاد همسرش «روشنك» دوباره تصمیم گرفت برای دیدن پویان به بیمارستان برود. حرفهای مرتضی روی پویان تأثیر گذاشت و او رضایت داد تا از بیمارستان مرخص شود. مرتضی بعد از بیرون آمدن ...