«آدام» برای گذراندن تعطیلات، نزد عمهاش در منطقهی ییلاقی اطراف لندن میرود. در آنجا متوجه میشود كه «موریس استون»، نویسندهی داستانهای پلیسی، ناپدید شده است.
«بازرس ریكلس» جسدی را درون قایق پیدا میكند كه مربوط به «موریس استون» است. دستهای جسد بریده شده است. پلیس به همهی نویسندگان مربوط به منطقهی ییلاقی ظنین است. از طرفی، آدام دالگلایش و بازرس ...