سهراب و مادرش به خانهی جدیدی اسباب كشی میكنند. حاج مقدم، همسایه آنها، در همان اولین شب اقامتشان به خانهی آنها میرود....
حاج مقدم از مادر سهراب میخواهد كه پیش دخترش، مریم، بماند؛ زیرا او مجبور است شبانه به یك مسافرت برود. او میخواهد پیش زیور، زن برادرش، برود؛ برادری كه بیست سال پیش فوت كرد. زیور كه بهشدت بیمار ...