چند ماه پیش از انقلاب در یك شهر كوچك بندری در جنوب ایران، ناخدا خزعَل پسر ناخدا منظوف، برای لو نرفتن فعالیت های انقلابی اش، با «باشی» كه قصد لو دادن او را دارد، درگیر می شود. پس از درگیری آنها باشی به طرز مشكوكی كشته می شود ...
با نیرنگ ناخدا منظوف، خزعل می گریزد و به یكی از كشورهای عربی می رود و ناخدا برادران باشی را با پول می فریبد تا فكر انتقام را از سر بیرون كنند. پس از مدتی ناخدا در نبود پسرش، اختیار تمام اموالش را ...