«فلیپ مارلو» كارآگاه بیكاری است و «عرفمی» دختری است كه برای پیدا كردن برادرش، اورین، به لسآنجلس میرود و پس از مدّتی چكوچانه زدن با كارآگاه، با پرداختِ 20 دلار، او را استخدام میكند.
«عرفمی» آخرین نشانیِ برادرش را به كارآگاه میدهد و او به سراغ اورین میرود. در اتاق، او با مردی به نام «هیكس» روبهرو میشود كه اطلاعی از اورین ندارد. در برگشت مارلو با جنازهی مدیر پانسیون كه یخشكنی ...