زائر عدنان و پسرش هانی كه در جنوب ساكن هستند، روزی در مقابل كلبهی قدیمیشان كه در منطقه جنگلی واقع شده قوطی كنسروی پیدا میكنند كه حدس میزنند متعلق به نیروهای عراقی است. دو روز بعد دو نیروی نظامی از پاسگاه دارخوین به آن منطقه می آیند و
آن دو نظامی به زائر میگویند كه یك خلبان عراقی كه هواپیمایش در آنجا سقوط كرده در منطقه ناپدید شده است. همزمان با وقوع این ماجرا سر و كلهی سه غریبه در آنجا پیدا میشود كه بعد مشخص میشود كه از عوامل ...