روی دیوار هوا سرد بود؛ خیلی سرد. دو سال از زندگیم رو قرار بود بالای این دیوار بگذرونم؛ دیواری كه ما رو از «دیگران» جدا میكرد؛ دیواری كه برای دفاع ملّی و محافظت كشور از ورود مهاجران غیرقانونی شكل گرفته بود، امّا....
«كاواناگ» پسر جوانی است كه باید دوران سربازی خودش را روی دیوار بگذراند. دو سالی كه اگر خطایی مرتكب شود، ممكن است سالها طول بكشد. روی دیوار همیشه هوا سرد است و این سرما تا عمق جان محافظان رخنه میكند. ...