وقتی پسری كوچك بودم، یك قایق كوچك حلبی داشتم (آنوقتها پلاستیك نبود) كه موتور كوكی كوچكی داشت. وقتهایی كه به حمام میرفتم، با آن قایق حلبی بازی میكردم. یك روز سوراخی كوچك در بدنهی قایق پیدا شد، آن را پر از آب كرد و قایق غرق شد.
* دربارهی كتاب: این اثر یك داستان نسبتاً بلند است كه مشاهدات نویسنده را از طبیعت و جزئیات زندگی شخصیاش، از دوران كودكی تا جوانی، بیان میكند. كتاب در 12 فصل نگارش شده است كه از ماه ژانویه (اولین ...