انگار دو تا كلاغ شده بود. دو تا كلاغِ جاهطلب كه هركدام میخواست حرف خودش را به دیگری ثابت كند. او كه تا صبح خودش را یك كلاغ معمولی میدانست، توانست خودش را رئیس جمهور ببیند و از فردا برود دنبال تبلیغات و زمینهسازی برای ریاستجمهوری.
این كتاب صوتی یكی از سری داستانهای كوتاهی است با نامهای: وقتی كلاغ رستم میشود، وقتی كلاغ رئیسجمهور میشود، وقتی كلاغ عاشق میشود، وقتی كلاغ خر میشود، وقتی كلاغ كبك میشود، وقتی كلاغ كبوتر ...