دختری، دور از پدر و مادر خود، در پانسیونی زندگی میكند. او دختری معمولی و بدون هیچ جذابیت روحی و جسمی است. او تدریس میكند و روال زندگیاش بسیار یكنواخت و بیهیجان است. این روال با ورود مردی به نام «آلبرتو» به زندگیاش تغییر میكند.
داستان با شلیك زن راوی داستان به چشمان آلبرتو، همسرش، آغاز میشود و سپس زن، داستان زندگی خودش را روایت میكند. زن چهارسالی است كه با آلبرتو زندگی میكند و از مدّتها پیش احساس میكرد كه مرد قصد ترككردن ...