ملكان (یكی از درباریان) درحال خواب قیلوله است كه همسر جاهطلبش، «ماهبانو»، با دادوفریاد وارد میشود و او را مؤاخذه میكند كه اوضاع خانه و كاشانه رو به ویرانی نهاده است و آه در بساط ندارند.
«ملكان» ابتدا با خواستهی همسرش مخالفت میكند، اما با اصرارهای وی راضی میشود تا پیش سلطان برود و ماوقع را بازگو كند، شاید التفاتی بر او شود. اما برای ملاقات سلطان باید از سدّ وزیر دربار بگذرد. *** ...