بابا وقتی روزكار بود، صبح زود میرفت كلانتری تا شب و سرِ شب حدود ساعت 7 و 8 برمیگشت. ما هم شامخورده و نخورده میخوابیدیم و یا خودمون رو به خواب میزدیم...
بابا وقتی روزكار بود، صبح زود میرفت كلانتری تا شب و سرِ شب حدود ساعت 7 و 8 برمیگشت. ما هم شامخورده و نخورده میخوابیدیم و یا خودمون رو به خواب میزدیم. آخه بابا همیشهی خدا عصبانی بود. خیلی بهندرت ...