اسكندر مقدونی، پادشاه دوران باستان یونان و مقدونیه، كمكم پا به سن میگذاشت و از اینكه میدید دیگر مانند دوران جوانی، توان و زور بازو ندارد، بسیار ناراحت بود... .
روزی اسكندر شنید كه در جایی به نام «ظلمات» چشمهی «آب حیات» هست كه هر كس از آن آب بنوشد، عمر جاودان خواهد یافت. از این رو تصمیم گرفت لشگری آماده كند و به جستوجوی آب حیات برود... .