آكاكی پس از سالها محرومیت موفق میشود شنلی تهیه كند تا خود را گرم نگه دارد، اما در نخستین روز آن را از او میدزدند و از این غصه بیمار میگردد.
وصف بینوایی مرد بیچاره و فداكاریهای او برای خرید شنل، شبهایی كه در تاریكی بهسر میبرده و چراغ روشن نمیكرده، مقدار غذایی را كه از برنامه زندگی حذف كرده و چشمپوشیهای او از خرید چیزهای ضروری ...