داستان دربارهی دوستیِ دو مرد است به نامهای «هابیل و خوآكین». هركدام از این دو خُلقوخوهای متفاوتی دارند؛ هابیل مجلسگردان و محبوب است و خوآكین منزوی و سختكوش. همین خصلتها سبب میشود یكی به نقاشی روی بیاورد و دیگری به پزشكی.
داستان از تیرگی رفاقتی دیرین آغاز میشود. زمانی كه هابیل با محبوب خوآكین، «هلنا»، ازدواج میكند و كینهای عظیم در دل یار غارش مینشاند. خوآكین هرگز گمان نمیبرد این كینه به زخمی كهنه بدل شود، اما ...