داستان «در انتظار بربرها» در روستایی مرزی میگذرد كه مدتی است با شایعهی خبر حملهی بربرها ناآرام است. امپراتور مأموران ویژهی خود موسوم به «مأموران ادارهی سوم» را به روستا اعزام میكند.
سردستهی آنها، سرهنگ جولز، زیر شكنجه پیرمردی را میكشد و عدهای را اسیر میگیرد. شهردار یكی از اسیران را كه دختری است كه بعد از شكنجه نیمهكور شده، به خانه میآورد. او بعد از مدتی تصمیم میگیرد ...