مردم مشهد بهدلیل یكهتازی قدارهبندها در شهر بست مینشینند و «سید محمود قوچانی» برای تأمین امنیت بهنزد «شاهزاده حمزه میرزا» میرود و با تهدید او حكم ضابطی شهر را به نام «پهلوان» میگیرد تا پهلوان و نوچههایش اوضاع را سامان دهند.
از سوی دیگر خبر میرسد كه «اكبر»، پسر كوچكتر پهلوان سلیم، دراثر بیماری درگذشتهاست، اما اكبر پیش از انجام مراسم تدفین دوباره زنده میشود. پس از مرگ پهلوان سلیم، پسر كوچكترش اكبر، یاغی میشود و ...