این كتاب روایتی است از زندگی سردار سرلشكر شهید دكتر حاج احمد سوداگر.
دربارهی كتاب تلویزیون روشن بود، اما كسی نمیدیدش و باز «رضا ریش» مثل همیشه معركه گرفته بود و اراذل و اوباش بهجز من، دورش جمع بودند و به حرفهای راست و دروغش میخندیدند. من نشسته بودم لب تختم و ...