پیرمردی به نام «گشتاسب» با مرگ دستبهگریبان بود و پزشك جوانی كه بر بالینش آوردند، قصد انتقام از او را داشت، اما زلزله امان نداد و ... .
ساعتی بعد كه فرزندان پیرمرد به همراه طبیب دیگری آوارها را كنار زدند، نشان از هیچیك نیافتند. طبیب كه از ماجرای انتقام باخبر شده بود، آنچه میدانست به آنها بازگفت و پسران گشتاسب را بهدنبال ردّپا ...