پیرمردی در انتهای كشتی ایستاده است. چمدانی سبك در دست دارد و كودكی شیرخواره را در آغوش می فشارد كه از چمدان هم سبك تر است. پیر مرد آقای لین نام دارد. از این پس فقط خودش می داند كه چنین نامی دارد.
داستان این كتاب ماجرای یك پدربزرگ است؛ پیرمردی كه جنگ خانه و خانواده اش را از او گرفته و مجبور است برای نجات زندگی خودش و تنها نوه كوچكش (تنها بازمانده اش) از كشورش مهاجرت كند؛ مهاجرت به سرزمینی ...