شخصی به نام «كاوالُف» كه در روستای فِیروِل اقامت دارد ، از كاراگاهی خصوصی دعوت می كند به ملك او برود. كاراگاه در مسیر املاك كاوالف جنازه ی سیاهی را در جاده می بیند كه كاردی تا دسته در سینه ی او فرو رفته. به راننده می گوید نگه دار ولی ...
كاراگاه به زور ماشین را نگه می دارد راننده می گریزد و كاراگاه در برگشت متوجه می شود كه جنازه نیز ناپدید شده.در املاك كاوالف با او و دختر و دامادش (آقای رینگُ) آشنا می شود. كاوالف كه دریادار بوده ...