این كتاب دربارهی دختری جادوگر است كه با پدربزرگش بالای كوه زندگی میكند. پدربزرگ دیگر پیر شده و نمیتواند وردها را بهدرستی بخواند؛ برای همین اوپشی دوپشی تصمیم میگیرد تا به شهر برود و سواد خواندن و نوشتن یاد بگیرد.
بخشی از كتاب اوپشی دوپشی كلاس اولی میشود: «بز ریشدار روی میز آشپزخانه آن دور دورها، پشت جنگلهای سبز و كوههای بلند، درهای بود به نام كالانگا. وسط این دره كلبهی كوچكی بود كه در آن اوپشی دوپشی ...