«مك لندر» و «استیو» با هم دوست هستند؛ مك به استیو می گوید كه اوضاع كاری اصلاً روبهراه نیست و او مجبور است درِ شركت را ببندد؛ او معتقد است كه شركتهای كوچكی مثل آنها قربانی جنگ آمریكا و عراق شده اند. شركت ماشین چمنزنی او تحت فشار است.
استیو به او پیشنهاد جدیدی میدهد، پیشنهادی كه استیو در آن نقش دلال را دارد و معتقد است كه سود سرشاری برای مك دارد. او به مك پیشنهاد میدهد كه با شركتهای اسحلهسازی همكاری كند و سود سرشاری داشته ...