«آن هافمن» برای برداشتن پول به بانك مراجعه میكند تا برای نوههایش (پیتر و الیزا) هدیه بخرد، اما در همین موقع دو سارق به نام دیوید و جورج به بانك دستبرد می زنند.
خانم «آن»، با وجود اینكه ترسیده، دختری به نام امیلی را كه از كارمندان بانك است، از مرگ نجات میدهد و به خاطر این مسئله در شهر معروف میشود. جورج و دیوید از بانك فرار میكنند؛ اما از ترس ا ینكه «آن» ...