«گرگور سامسا» فروشنده ی دوره گرد، صبح از خواب بیدار می شود؛ اما آن روز مثل همیشه نیست. بدنش سخت و شكننده شده است.
گرگور سامسا از خواب بیدار می شود. احساس كرختی و خشكی میكند. اندك اندك متوجه وضع ظاهر خود میشود. گویی بدنش مال او نیست. او آشفته و پریشان از ظاهر وحشتناك خود، به اطراف نگاه میكند تا از حقیقت داشتن ...