مالك، پدر بشیر، در بستر بیماری افتاده است. او خوابی پریشان میبیند و آشفته و ترسان خواب را برای عروسش، عطیه، تعریف می كند. او می گوید در خواب عروج خورشید را دیده و یقین دارد كه اتفاقی ناگوار رخ خواهد داد...
عطیه سعی دارد او را آرام كند، اما درحقیقت ماجرای تلخ عاشورا و شهادت امام حسین (علیه السلام) و یارانش به وقوع پیوسته است. در حادثه ی كربلا بشیر، همسر عطیه و پسر مالك، در گروه كسانی بوده كه در سپاه ...